اجتماعیاسلاید

اهمیت حفظ جان انسان در هر حادثه و ارجحیت بر تمامی اصول

حفظ جان انسان در هر حادثه‌ای از اهمیت بالایی برخوردار است و باید بر تمامی اصول دیگر مقدم شمرده شود. این اصل، پایه و اساس اخلاق، انسانیت و حتی بسیاری از ادیان و قوانین است. هیچ هدف، وظیفه یا مصلحتی نباید منجر به به خطر انداختن جان انسان‌ها شود.

در ژرفای هر بحران، در دل هر فاجعه، در طنین هر فریاد خواهی، نخستین حقیقتی که چون فانوسی روشن در تاریکی رخ می‌نماید، حرمت جان انسان است. جان، والاترین امانتی‌ست که در دستان بشر نهاده شده، گوهری بی‌همتا که هیچ‌چیز در این عالم با ارزش آن برابری نمی‌کند. نه طبیعت، نه خاک، نه دارایی و نه حتی آرمان‌ها، هیچ‌کدام در ترازوی عقل و انصاف، سنگین‌تر از جان انسان نیستند.

انسان در طول تاریخ همواره در معرض حوادث و بحران‌های گوناگون بوده است: از بلایای طبیعی گرفته تا جنگ‌ها، از آتش‌سوزی‌های مهیب گرفته تا بیماری‌های واگیردار. در این میان، همواره افرادی بوده‌اند که جان خود را نثار کردند، بی‌هیچ چشم‌داشتی، تنها به انگیزه خدمت، نجات، و عشق به همنوع. آنان که در آتش سوختند تا جنگلی را نجات دهند، آنان که در سیلاب‌ها غرق شدند تا کودکی را از مرگ برهانند، آنان که در دفاع از وطن، جان در طبق اخلاص نهادند، قهرمانان واقعی این سرزمین‌اند، اما نباید فراموش کرد که اگر این قهرمانان زنده می‌ماندند، جامعه بهره‌مندتر بود و چراغ خدمت‌شان همچنان روشن می‌ماند.

فداکاری، زیباست، از خودگذشتگی، والاترین شکل عشق انسانی است. اما این فضیلت‌ها نباید ابزاری شود برای به کام مرگ فرستادن انسان‌ها در شرایطی که هیچ تمهیدی برای حفظ جان‌شان اندیشیده نشده است. فداکاری نباید با بی‌احتیاطی و بی‌تدبیری آمیخته گردد. هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که انسانی، بی‌امکانات و آموزش کافی، تنها به پشتوانه غیرت و احساس، به دل حادثه بزند و خود را نابود سازد. در هر حادثه، در هر مأموریت امدادی، در هر عملیات نجات، نخست باید بپرسیم: آیا امنیت جان امدادگر و نیروی انسانی تأمین شده است؟ زیرا اگر نگهبان جان‌ها خود در معرض تهدید باشد، چه کسی باقی می‌ماند برای نجات دیگران؟

همه ادیان الهی، همه نظام‌های اخلاقی، همه اصول انسانی، بر این حقیقت واحد تأکید دارند که جان انسان، مقدس است. در اسلام، آمده است که اگر کسی جان انسانی را نجات دهد، گویی جهانی را زنده کرده است. در مسیحیت، عشق به هم‌نوع بالاترین دستور الهی است. در یهودیت، حفظ جان حتی می‌تواند بر بسیاری از احکام دیگر مقدم شود. و این آموزه‌ها همه به یک حقیقت بازمی‌گردند: هیچ چیز، هیچ چیز، از جان انسان گرانبهاتر نیست.

آری، طبیعت را باید پاس داشت، محیط زیست را باید حفظ کرد، وطن را باید دوست داشت، اما نه به بهای جان عزیز انسان‌ها. هیچ درختی ارزش آن را ندارد که به خاطرش انسانی بسوزد. هیچ رودخانه‌ای آن‌قدر مقدس نیست که به قیمت غرق شدن امدادگرانی بی‌تجهیزات، پاکسازی شود. هیچ شعاری نباید از انسان‌ها قربانی بگیرد، بلکه باید در خدمت حفظ جان و کرامت آن‌ها باشد.

ای کاش در مواجهه با بحران‌ها، به جای هیجان‌زدگی، به جای تصمیمات احساسی، عقلانیت و برنامه‌ریزی را پیشه کنیم. ای کاش پیش از اعزام نیروها به دل حادثه، از خود بپرسیم: آیا جان آن‌ها محفوظ خواهد ماند؟ آیا ابزار، آموزش و شرایط لازم را داریم؟ و اگر پاسخ، منفی‌ست، با شجاعت بایستیم و بگوییم: اکنون زمان مداخله نیست.

مردمان یک کشور، بزرگ‌ترین سرمایه آن سرزمین‌اند. اگر انسان‌ها نباشند، هیچ تمدنی باقی نمی‌ماند. پس باید از این سرمایه گران‌بها مراقبت کرد، نه تنها در برابر دشمن، بلکه در برابر غفلت، بی‌تدبیری و احساسات کنترل‌نشده. فداکاری، وقتی ارزشمند است که عقل، عشق، و ایمنی، همگی دست در دست هم دهند و راه را روشن سازند.

در نهایت، بگذاریم قهرمانان ما، زنده بمانند. بگذاریم فرزندانشان آن‌ها را در آغوش بگیرند، نه بر مزارشان بگریند. بگذاریم قهرمانی، در خدمت زندگی معنا یابد، نه در مرگ. بپذیریم که ایمنی، عقلانیت، و تدبیر، زیربنای هر خدمتی‌ست که به جان انسان‌ها تعلق دارد.

صادق یوسف نژاد- دکتری سلامت در حوادث و بلایا

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا