
شنیدن خبر مرگ و حتی جزئیات زندگی هنرمندان و چهرههای شاخص جامعه برای افکار عمومی اهمیت ویژهای دارد چرا که روزانه نامشان و آثارشان را در آینه وجودی خود میبینند.
پارسال در همین ایام خبر مرگ بانو فتانه ولیدی در شرایطی در جامعه پیچید که این بانوی هنرمند زندگی پر رنج و پر مشقتی داشت. بانو فتانه ولیدی تا زمانی که مهر پدری بر وجودش میتابید زندگی آرامی داشت اما با مرگ پدر آرامش خانه دستخوش تلاطم شد و با آن وضع جسمانی بیمار، زندگی برایش امکان پذیر نبود لذا به پیشنهاد افرادی نیکوکار و رضایت اعضای خانواده به یک مرکز خصوصی نگهداری بیماران معرفی شد و حدود ۷ سال در این مرکز با احترام و دقت ویژه تحت مراقبت قرار گرفت. متولیان و مسئولان دستگاههای فرهنگی و هنری وظیفه شان بیشتر از مردم و انجمنهاست. موضوع بیمه و معیشت هنرمندان و تهیه ابزار کار برای آنها خود داستانی طولانی است و بیان جزئیاتش در اینجا نمیگنجد.
مرگ حق است و همه ما روزی میمیریم اما زندگی و مرگ هنرمندان ما حکایت تلخی است که زبان و قلم از نوشتن و بیان آن عاجز است. در آن چند روز ده ها نفر از شهرهای دور و نزدیک با تماس از مجلس ختم و مراسم تدفین بانو فتانه میپرسیدند، سوال این است؛ چرا بعد از مردن سراغ هنرمندان را میگیریم؟ بانو فتانه سالها بود که مرده بود و کسی سراغش را نمیگرفت!
کاش افرادی که با نگرانی خبر مرگ بانو فتانه را دنبال میکردند پیشتر با همین دلنگرانی سری به وی می زدند و از روز و حالش می پرسیدند.
قطعاً “فتانه” زنی تاپوشکن و ترانه ای ماندگار است. لیکن زندگی دنیایی این بانوی موسیقی کُردی روز پنجشنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۳ در قطعه هنرمندان بهشت محمدی سنندج به پرده آخر رسید. بانوی آواز کردستان؛ دختری که در نوجوانی تابوشکنی کرد در سن ۷۱ سالگی با صحنه دنیای فانی خداحافظی کرد اما یقیناً هنر و نام او در دل و جان مردم این دیار ماندنی و راهش توسط دختران و پسران هنرجو پر رهرو خواهد بود.
اما به زندگی چهرههای ماندگار و بزرگ نگاه کنید؛ اساتید: عبدالله قادرزاده )قاله مره)، حسن زیرک، ماموستا هژار، ماموستا هیمن، استاد محمد اوراز، همین بانو فتانه ولیدی و…؛ زندگیشان همه توام با رنج و عذاب بود. اگر خاطراتشان را مرور کنید زار زار به گریه می افتید.
اسطوره ها، جاودانه ها و “نهمر” های امروز ما مردگان زنده عصر خود بودند اما حالا پیشانی و نشان فرهنگاند! آری، تنها بانو فتانه نبود؛ اکنون نیز مردگان هنرمند زیادی داریم که به قول پزشکان علائم حیات ظاهری دارند اما علائم زندگی، نه! قبول کنیم ما مرده پرستیم. بانو فتانه هنرمند شهیری بود و در همه حال شهیر است، اما شخصیت و اعتبار آحاد جامعه تابع تغییراتی است که روزانه از آنها سر میزند. با رفتار و عمل ثابت کنیم که دوستدار فرهنگ و هنر و دلسوز واقعی هنرمندان هستیم.
امروز بیش از هر زمان دیگری به وجود ادبا، نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان متعهد و دلسوز نیاز داریم، همه به خود آییم و قدر دانشمندان، مخترعان، فرهیختگان، نخبگان، هنرمندان و دلسوزان عرصه های مختلف را بدانیم و آن ها را تکریم و پاس بداریم و بدانیم کم توجهی به آنان ضررهای زیادی را متوجه جامعه خواهد کرد، تابلو و نماد هر مملکتی هنرمندان، نویسندگان و فرهیختگان آن هستند تابلوهای خودمان را کدر نکنیم و به این نکته امروز بیاندیشیم که فردا دیر خواهد شد و پشیمانی سودی ندارد. بهرحال در کنار وی و دیگر هنرمندان و ادبا بودیم و بازهم خواهیم بود و تا مفاخرمان زنده هستند با آنها زندگی خواهیم کرد.
ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن.
*یحیی صمدی نویسنده، روزنامه نگار و مدیر انجمن تجلیل از هنرمندان کردستان




