
نیم قرن از عمرم گذشته و حدود نیمی از آن را در سیر و سفر گذراندم. از اکثر شهرها، روستاها و اماکن توریستی، تفریحی و…. ایران بازدید کرده ام و در چندین منطقه زندگی کرده ام. با توجه به علاقه و توانمندی که به گردش، مردم شناسی، طبیعت گردی، ورزش و جامعه شناسی دارم هر جایی را با دید نافذ و نگرش شناختی واکاوی نموده ام و تجارب گرانبهای نصیبم شده و نیک می دانم که نوشتن در مورد هر قوم و دسته یا گروه و ایل و تباری باید سنجیده، خردمندانه، منصفانه، آگاهانه، حتتی الامکان دقیق و بدور از قضاوتهای سطحی و شتابزده باشد تا از روایی و ارزش نوشته نکاهد.
به دعوت ادیب خوش ذوق کاک امجد حیدری و شاعر نوپرداز و محبوب کاوه منتظری به همراه استاد حواری نسب و خواننده خوش قریحه کاک صابرکیخسروی، نیمه آبانماه امسال (۱۴۰۴) با میزبانی اوسا ایوب قبادی به شایینی (شاهینی) کامیاران دعوت شدیم. این اولین باری بود که من شایینی را می دیدم. آنچه دیدم و مشاهده کردم و دریافتم در تمام عمرم کم نظیر و بی مانند بود که لازم دانستم درحد توان و بضاعت قلم به سمع و نظر خوانندگان برسانم باشدکه ادای دینی باشد به پیشگاه مردمان نیکو سرشت و بهشتی شایینی عزیز.
در ۲۵ کیلومتری شمال غربی شهر کامیاران در محور تاریخی پالنگان و تنگی ور و در دامن دوکوه «لیژه گه وره» و «بالاجو» روستای زیبا و دیدنی و پلکانی شایینی جای دارد که در قلب پاکش رودی سخاوتمند جریان دائم دارد. در نگاه اول از سروروی شایینی همسانی و برابری می بارد؛ نیمی ازخانه ها در سمت شرقی و نیمی در ضلع غربی باتناسب و همگونی آرایش شده اند. از هر سوی که بنگری چشم اندازی منحصر بفرد شایینی رو همچو نقاشی زیبا آراسته خودنمایی می کند. با همت و تلاش مردمان پرتلاش این دیارباغ و باغات زیبایی ایجاد شده که نماد باهم بودن باهم ماندن و برای هم بودن را روایت می کند که شبهای تعطیل هزاران نفر در مجموع به دور هم شادمانه می نشینند و عاقلانه می گویند و زیباترین لحضات را با همدلی می آفرینند. بربلندای شمالی شایینی به سمت جنوب که می نگری، رشته کوههای شاهوی سرافراز خودنمایی می کند که: این مردمان را من درس صبر، استقامت و سخاوت آموخته ام که چنین برقله های رفیع خودباوری و مانایی رسیده اند، این مردمان از من آموخته اند سخاوتمندی را که در طول سال آنچه بر سروسینه ام از آسمان فرو بارد در دل خود جاداده و سخاوتمندانه درسراب، چشمه ها و رودها دوباره می بخشم.
یکی از شاگردان اول این کلاس در سده اخیر روانشاد «محمدخالدی»بود که در سال ۱۳۴۲شمسی برای کار به اهواز می رود و در یک شیرینی پزی به کار می پردازد. تلاش و تقلا، دست پاکی و دامن پاکی، وظیفه شناسی و درستکاری او سبب می شود بیشتر صاحبان کارگاهها و مدیران حرف و مشاغل این شهر جنوبی درخواست نماید که کاک خالد از همشهریان همچو خودت برای کاربه اینجا دعوت کن. بعدها دسته ها و گروه های ازمردم به جنوب رفتند و با هوشیاری و ذکاوت همه استادکاران ماهری شدند که اکنون بیش از۵۰۰۰ نفر قناد اهل شایینی در ایران و خارج از کشور به ویژه در غرب، جنوب و مرکز ایران به کسب و کار و ایجاد اشتغال می پردازند، که اگر حوضه های دیگر همچون رستوران داری، صنعت و… به آن اضافه کنیم آمار بیش از ۶۰۰۰ نفر خواهد شد.
براساس گفتگو با ۱۵نفر از قنادان شایینی و معرفی استاد کاوه منتظری هر نفر حدود۱۰تا۲۰نفر به کار گمارده که در حوضه اشتغالزایی آماری فوق العاده و بی مانند است و می توان ادعاکرد در سطح منطقه بی نظیر و در عالم الگوی قابل تقدیر. شایینی چهار فصل کامل دارد و از همه نواحی مسکونی اطراف خود مرتفع ترو سردتر است و شرایط خاص آب و هوایی آن مسبب جاذبه های طبیعی و گردشگری قشنگی همچون «چه م دول»، «دامنه زیبای کوه سیالا»، «ارتفاعات چه مه رکا»، «سوره حه ش» و جاذبه های طبیعی دور و بر رودخانه عصرآوا و طبیعت بکر حوالی این مکان شده است.
ناگفته نماند نیکنامان شایینی برای زیبا سازی بیشتر این شهر روز به روز به آراستن آن باتمام لوازم مادی و معنوی در تکاپویند. دسته ای باغ و خانه و ویلا می سازند اما نه به مانند بعضی نقاط برای دوری و خلوت گزینی، بلکه برای بیشتر با هم بودن و پیوندهای نیک و پاک انسانی، عده ای در عمران و آبادانی می کوشند و مستمر پیگیر امورات عام المنفعه هستند، جمعی به دامداری و زراعت مشغولند و جوانان در کسب تحصیل و معرفت گوی سبقت را از خیلی ها ربوده اند.
مردمان نیک نهاد شایینی در کسب اعتبار عمومی، شهرت، خوش نامی، مردمداری، همیاری، همکاری، تعاون مشارکت، مهمانداری و مهمان نوازی ید طولای دارند و از هم سبقت می گیرند. بشاش و مهربانند. با انرژی و خلاقند، باوفا و با صفایند. بسیار با شخصیت و مکرم و شرفیند. آنچه را نوشته ام بازی با کلمات نیست بلکه حقیقتی انکارناپذیر است که باید از نزدیک دید و با روح و جان آنها را همچون من لمس کرد. این خصایص عالی انسانی سبب شده تا من شاهینی رو شهر بنامم. زیرا اگر به تعریف شهر از زوایای گونه گون بپردازیم شاهینی معروف و شایینی با اصالت یک شهر به تمام معنایند. جالب است این راهم به خوبیهای مردم این دیار مهربان بیفزایم که شاهینی از۱۸طایفه تشکیل شده که اولین طایفه رو«فرامرز»و بقیه از طوایف؛ لیلاخی، هورامی، گروسی و…که با لهجه لیلاخی (سورانی اردلانی) تکلم می کنند و خانواده های از کلیمیان در اینجا زندگی می کردند که اکنون به اسلام درآمده اند و بازهم سندی بر شهرستانیت شایینی بزرگ و رفتار دمکراتیک مردمان نیکو سرشت این خطه می باشد.
حتما این این سوال به ذهنتان خطور کرده که وجه تسمیه شایینی چیست؟ من هم به دنبال پاسخ رفتم و دو سه تعریف را در موتور جستجو خواندم اما هیچکدام به نظر کاملا منطقی و جالب نبودند. بلکه بهترین معنی که هویت حقیقی شایینی روبازگو می کند (البته به نظر نگارنده) شایینی ازکلمه کردی«شایانی»به معنای لایق، درخور توجه، قابل، شایسته و لایق است، که به مرور زمان و به سبب راحت طلبی زبان که کلمات را ساده و زود بیان و آسان می کند به شایینی مبدل گشته بویژه در زبان قدرتمند کردی که موضوع اقتصاد زبانی را از نظر دور نمی دارد، ممکن و محتوم است. از جانب دگر این گهواره تمدن با فرزندانی که به بشریت ارزانی داشته معنی شایانی برای شایینی برازنده است و مبارک. د رسطور بالا به تمدن اشاره شد که شایینی شاهد و گواه دارد بر مدنیت کهن و تاریخ روشن؛ مجاورت با تنگی ور و پالنگان -وجود مقبره سلطان پیربابا که نامش بیانگر باور به آیین باستانی یارسان در این محل دارد-چه رمو و سوار و مسجد۱۲۰ساله -اصالت مراسم نوروزی که اهالی شایینی اولین جای بودند که در تمام ایران به صورت یکپارچه با شیوه ای که اکنون در تمام مناطق کردنشین اجرامی می شود، آن را اجرا و احیا کردند.
هویت خواهی و پاسداشت ماهیت اصیل فرهنگی و زبانی
تمامی کسانی که سالهاست از شایینی مهاجرت کرده اند و سه نسل را در غربت به سر برده اند، هیچگاه فرهنگ، زبان، لهجه، لباس،آداب و رسوم و گذشته اصیل خود را فراموش نکرده اند و به نیکی کلاس روز را هم گذرانده اند- آنچه خصایل که مردمان با تاریخ و پیشینه کهن داشته و دارند، در خون و رگ و ریشه و سیما و صورت شایانیها هویداست.
برای پرهیز از اطلاله کلام به یکی از موارد ارزشمندوقایل توجه در تاریخ مردمان شایینی اشاره کنم که برای همه انسانها در تاریخ مایه فخر پرچم سربلندیست و آن هم آزادگی و آزاده زیستن و مبارزه با ظلم و فسادمی باشد که شاه بیت نوشته ماست و آن هم قیام شیرمردان شایینی برعلیه ظلم و جور مالکین و خوانین مستکبر منطقه درسال ۱۳۳۲یعنی اواخر زمامداری دکترمصدق بود که با حرکت تاریخی و جسورانه به سوی کرماشان ادامه پیدا کرد، اما متاسفانه کمین ایادی پالانی و مزدوران محلی در نزدیکی کرماشان مواجه شد و در نهایت با شهادت و جراحت و بازداشت چند نفر سرکوب شد. برخی گفته اند و نوشته اند که قدیم شایینی از کامیاران بزرگتر و مهمتر بوده و کامیاران را با شایینی می شناساندن.
در سال ۱۳۱۹تاسیس مدرسه «زردویی» کامیاران مصادف با ساخت مدرسه در شایینی بوده است. آشنایی اینجانب با شهر شایینی و مردمان اصیل آن، دولتی مبارک و فرصتی فرخنده بود تاگوشه ای از شنیدنیهای این دیرینه دیار را باز گو کنم تا دیگر هم استانی ها و هم میهنان عزیز گوهرهای ملی را به خوبی بشناسند. زیرا مردم شایینی به دلیل نجابت و تواضع از داشته هایشان سخن به میان نمی آورند، چون بیشتر اهل عملند و ادب، و نیک معنای مدارا را دریافته اند و به مفهوم تسامح و تساهل رسیده اند که هرگز پرونده انتظامی و قضایی نداشته و به جای خشونت ورزی و عصبیت رو یه صلح و آشتی و آرامش و کسب و کار را برگزیده اند؛ اگر اندک اختلافی بین اهالی در موضوعی پیش آید با مراجعه به دو نفر از روحانیون مقبول، متقی و مرجع به نامهای «ماموستا منتظری» و «ماموستا رحیم زاده» و یا و بزرگان صلح طلب روستا مراجعه می نمایند و رفع اختلاف می کنند، که هر دوی این بزرگواران جمعا یک قرن است به امامت جمعه و جماعت و ارشاد و داوری مردم می پردازند.
به عنوان شاگرد کلاس تاریخ نوشته را با جمله ای گهربار ازامام شافعی علیه الرحمه به پایان می برم: کسی که به سفر و گشت و گذار می پردازد همچون آب روان و جاری ست که همیشه خوشرنگ، خوشبو و گواراست.
دکتر سیدجمال حسینی/ دهگلان




