اسلایدفرهنگی

زندگی زندەیاد محی الدین حق شناس و چگونگی شکل گیری مجموعه “شارەکەم سنه” از زبان خودش

اینجانب محی الدین حق شناس فرزند علی اکبر و زیبنده، در روز ۲۲ دی ماه سال ۱۳۰۳ هجری شمسی درمحله ی قطارچیان و محوطه ی ” بان یه خه چال ” در خانه ای بزرگ و پر از درخت و گل به دنیا آمدم. در پنج سالگی من را به مکتب فرستادند و با فراگیری قرآن مجید و گلستان و بوستان سعدی، که در آن روزگار باب بود، چشمم به دنیا روشن خواندن و نوشتن آشنا شد. از آن زمان تا به امروز با شعر سر و کار دارم و شعر یار و همراهم بوده است. کودکی ۵ ساله بودم، زمانی که تب و لرز داشتم پدر و مادرم می گفتند به جای هذیان گویی، شعر می گفتم. شعری که باید قاعده و اصول، وزن و قافیه داشته باشد. تحصیلاتم در حد دیپلم است، دو سال از تحصیلاتم را در دبیرستان شاهپور تنها دبیرستان سنندج گذراندم و با تشویق یکی از دبیران مدرسه در سال ۱۳۲۲، سرودن شعر را به طور جدی شروع کردم. بعد از گذراندن این دو سال به عنوان معلم وزارت فرهنگ، من را به اتفاق تعدادی از دوستانم به کرمانشاه منتقل کردند. در سال ۱۳۲۷ از کرمانشاه به سنندج برگشتم و در آبان ماه همان سال ازدواج نمودم که حاصل این ازدواج ۲ دختر و۲ پسر است. از دوران کودکی به شعر علاقه زیادی داشتم. اولین شعر کُردی که سرودم به نام “مەیان ئێقباڵ ” بود که در حدود ۵۰ سال پیش در برنامه ی رادیویی سنندج به نام “شعر و سخن شیرین ” که هفته‌ای یکبار پخش می شد آن را خواندم. مردم از آن استقبال شایانی کردند. مجری برنامه با صدای دلنشین و خوش قریحه شعرم را خواند، اما مردم درخواست کردند که خودم شعر را بخوانم. برای نوشتن “شارەکەم سنه” به هیچ ماخذی مراجعه نکردم و تنها حافظه ام مرا یاری کرد و باعث شد سنندج را به صورت ماخذ و مرجعی معرفی کنم. البته لازم است به این مطلب اشاره کنم که در سال ۱۳۲۶ همراه یکی از دوستانم، میرزا محمدامین بطحایی، به منزل آیت‌الله مردوخ رفتیم ایشان در خانه ی خود “بار عام “می دادند و من پاییز و زمستان آن سال را به آنجا رفتم و یادگاریهای ارزشمند زیادی از آنجا دارم که در موارد بسیاری کمکم کرد. به دلیل علاقه ی زیادی که به شهر سنندج داشتم، از کودکی مجموعه ای از فرهنگ و سنن شهرم را به حافظه سپرده بودم و منتظر شرایطی شدم که بتوانم آنها را جمع‌آوری کنم و در اختیار همشهریهایم قرار دهم و شرایط پیش آمد:

کوهنورد بودم و از کوه آبیدر بر می گشتم که در بین راه اتفاقی افتاد و پایم صدمه دید و به توصیه ی پزشک می بایست چند هفته ای را خانه نشین می شدم، در این ایام بود که دسته ای کاغذ آماده کردم و “شارەکەم سنه” را بدون مراجعه به دست نوشته های قبلی ام باز سرایی کردم.

“شارەکەم سنه” بیوگرافی و داستان صدساله ی فرهنگ، آداب و فولکلور این شهر می باشد که حدود شصت سال آن را خود به یاد داشتم و مابقی را از زبان پدرم و ریش سفیدان آن زمان شنیدم و به حافظه سپردم تا این توفیق دست داد و به شکل نوار و کتاب منتشر شد.

“شارەکەم سنه” به شکل ۲ نوار کاست و یک کتاب توسط انتشارات سروش و به همت آقای ماجد مردوخ روحانی منتشر شد. تیراژ اولیه ی کتاب‌۲۰۰۰نسخه بود که انتشارات ژیار آن را به چاپ رساند و در چند سال گذشته توسط انتشارات پانیذ ۳بار تجدید چاپ شد که از ناشران و انتشاراتی آن نهایت درجه ی رضایت را دارم. تیراژ اولیه ی کاست ها ۱۲ هزار نسخه بود اما به گمانم به تعداد مردم سنندج کپی برداری شد. باید یک نکته را بگویم و آن اینکه در قرار دادی که با انتشارات سروش داشتم درصد اندکی هم برای بنده جهت التالیف این اثر در نظر گرفته بودند. زیر همان قرارداد نوشتم:

“هەدەفم حورمەت شارەکەم سنەس، سنه سروەتە، سروەتم بۆچەس”

اشعار فارسی زیادی دارم. قبل از اینکه زبان کُردی را درست بیاموزم اشعارم را به فارسی می سرودم و شعر هایم در روزنامه ی “پارس شیراز” و مجلات آن زمان تهران منتشر می شد. البته تعدادی شعر کُردی هم داشتم، اما با تبعیدم به همدان از سرودن شعر کُردی بریدم. در تبعید هم شعر می سرودم و در انجمن باباطاهر همدان عضو بودم، ولی آن شعرها همگی فارسی بودند. در برگشتم به سنندج با سعی و تلاش، به فراگیری زبان کُردی و آشنایی با قواعد زبان پرداختم و وقتی در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی نوار “شارەکەم سنه” را منتشر کردم، تمام سورانی زبانها در داخل و خارج از ایران برایم پیغام دادند که بقیه شعرهایم را به لهجه ی اردلانی بسرایم. می گفتند که نمی دانستیم لهجه‌ی شما این همه واژه ی شیرین و پر معنی دارد.  اثر دیگری هم دارم که “خاطرات رندگیم” می باشد که هنوز به چاپ نرسیده و داستانی هم از سخنان شیرین و اصطلاحات کوچه و بازار مردم به نام گفته های

” حەق، ڕەق و نەسەق” یا “گفته های حق، سخت و حاضر جوابی” را نوشته ام که اگر عمری باقی باشد آنها را به چاپ می رسانم .

در سراسر مناطق کُردنشین، از نوارها و کتاب استقبال زیادی شد و مورد تشویق و حمایت قرار گرفتم. در رادیوی کُردی صدای آمریکا هم آوازخوان مشهور، عومه ر دزه یی ، به مدت ۱۴ هفته با آن قریحه و مزه و قدرت بیان  اثر”شارەکەم سنه” را باز خوانی کردند و در اروپا به هنگام انتشار اثر، کُردها در سالنی جمع شدند و به کاست “شارەکەم سنه” دسته جمعی گوش داده بودند و در لا به لای آن اشک ریخته بودند.

پایگاه خبری فرهنگی “دەنگانا”

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا